عقیده قالبی ریشهای یونانی دارد و به معنای «محکم» و «غیرمتحرک» است و اصطلاحاً تصور یا عقیدهای است که شخص یا گروهی بدون تعمق بپذیرد
کلیشه بیانگر فرآیند ارزیابی خصوصیات دیگران بر اساس عضویت در یک طبقه یا دسته اجتماعی است
تفکر_قالبی (کلیشه ای) ترکیبی از نگرشها و پیشداوریها است و به هر نوع باور تعمیم یافته به حد اغراق، و اغلب نادرست، درباره گروهی از مردمان اطلاق میشود که شخص بر پایه آن چنین می پندارد که همه افراد آن گروه از ویژگی معینی برخوردارند
مثلاً این تصور قالبی که همه اسکاتلندی ها خسیس اند و یا همه سیاه پوستان خرافه پرست، تنبل، و خوشگذران هستند و یهودیان مادی پولدوست و بلند پرواز.
بنابراین، تصورات قالبی در برابر استدلال مخالف سخت مقاومت میکند و فردی که دارای باورهای قالبی است، همواره دچار تعصب میشود.
شوخیهای متعددی که درباره گروه ها یا اهالی شهرها ساخته میشود از این مقوله حکایت میکنند. البته جوک یا شوخی ظاهراً به کسی آسیب نمی رساند، اما با گذشت زمان شنوندگان جوک، صفاتی را که در آن وجود دارد، به مردم مورد نظر نسبت می دهند.
والترلیپمن نویسنده آمریکایی نخستین کسی است که اصطلاح “تفکر_قالبی” را در روانشناسی اجتماعی به کار برد، منظور او از “تفکر قالبی” در بحث از باورها و اندیشه ها، قالبهای ساخته و پرداخته ذهنی است که شخص ادراکهای خود را در آن جای میدهد و این قالبها(کلیشه ها) به ادراکهای او رنگ و حیات خاصی می بخشد.
تفکر قالبی به دو دلیل زیان آور است:
1 تفکر قالبی مانع از آن میشود که با هر یک از اعضای گروه به عنوان یک فرد مستقل برخورد کنیم؛ زیرا تصوری را که درباره گروه داریم به افراد آن گروه نسبت میدهیم.
2 بر اساس نظریه_اسناد، تفکر قالبی موجب استناد های دروغین میشود و به آنچه که ما به رفتار دیگران نسبت میدهیم، تاثیری میگذارد.
اروتسون در این مورد مثالی جالبی دارد؛ او میگوید: “اگر یک سفید پوست متعصب ببیند که ظرف زباله جلوی خانه یک سفید پوست واژگون شده، به احتمال زیاد این کار را به سگهای که در جستجوی خوردنی هستند، نسبت میدهد؛ اما اگر چنین ظرفی را جلوی خانه یک سیاه پوست ببیند، به احتمال قوی آن را به تنبلی و بی مبالاتی- که در مورد سیاه پوستان تصور میکند- نسبت خواهد داد. این اسناد های نادرست، تعصب ما را نسبت به دیگران عمیق تر میکند و در تشدید آن موثر است.”
تحليل_سازماني :
تفکر قالبی باعث بروز مشکلات زیاد در سازمان میشود، شخصی که تفکر قالبی دارد در مورد تمام افراد یک گروه با یک قالب فکری میندیشد، و آنهایی که در موردشان تفکرات قالبی وجود دارد با گذشت زمان تلقین میشوند و خصوصیاتی که در تفکرات قالبی وجود دارد را از آن خود میداند. در نتيجه باعث بدبینی،کمبود_اعتماد_بنفس و احساس_بی_عرضه_گی در آنها میشود.
پیشنهادهای_کاربردی :
جهت جلوگیری از شکل گیری تفکرات قالبی و کاهش آثار سؤ آن در سازمان موارد زیر پیشنهاد می شود :
بالا بردن سطح آگاهی اجتماعی افراد سازمان خود.
آگاهی دادن به افراد در مورد آثار سؤ تفکرات قالبی بر افراد جامعه .
بالا بردن سطح آگاهی افراد.
به عنوان الگو، افراد با رسوخ و مطرح سازمان نباید چنین تفکرات قالبی را باور کنند.
جلوگیری از پخش و نشر موضوعاتی که در سازمان به تفکرات قالبی منجر میشوند.
جلوگیری از انتقال تفکرات قالبی بصورت غیر رسمی (دهان به دهان)؛ اولین قدم در این زمنیه اینست که هر یک از افراد به خودی خودشان، تفکرات قالبی را باور نکنند و از انتقال آن به افراد دیگر جلوگیری کند.
از بین بردن، رسمِ گفتن جوکهایی که به یک طبقه خاص افراد اطلاق میشوند و زنده کردن این اصل که بیایید با هم بخندیم نه به هم.
چنین نتیجه گیری میشود که تمام انسانها خصوصیات منحصر بفرد دارند و در مورد آنها باید بر اساس شخصیت خودشان قضاوت شود، و از هر گونه پیشداوری و تفکر قالبی در مورد آنها جلوگیری شود